راحت نوشتیم بابا نان داد بی انکه بدانیم بابا برای نان جوانیش را داد.... . . . به سلامتی پسری که ده ساله شد باباش زد تو گوشش چیزی نگفت... بیست ساله شد زد تو گوشش چیزی نگفت.... سی ساله شد زد تو گوشش گریه کرد ... باباش گفت : چرا گریه میکنی؟؟؟ گفت : چون اون وقت دستت نمی لرزید... ...